تنها
این وبلاگ برای عشقمه فقط اون همین
چهارشنبه 91 فروردین 16 :: 8:31 صبح :: نویسنده : ملودی
هروقت اونومیدیدم دلم اونقدرتندتند میزد که میگفتم الانه که بیفته بیرونوهمه بفهمن دوسشدارم هیچکس نمیدونست که چقدردوسشدارم هروقت میگفتم میخوام باکسیکه دوسدارم ازدواج کنم بهم میگفتن بعدعقدعاشقش میشی امامن همیشه بقول دیگرون رمانتیکم عاشق قصه هاورمانهای عاشقانه سیندرلا زشت وزیبا!!!؟؟تودنیای ما فکر نکنم هیچ شاهزاده مهربونی پیدابشه که عاشق من بشه روزاییکه اونومیدیدم دستام یخ میزدیه باراونودیدم که داره گریه میکنه خواستم برم جلووبگم چی شده نزدیک بوداشکم دربیادتاحالا اونو اینطوری ندیده بودم فرداش به هردلیلی گریه کردم اما اون بیخبر بود اونروزوقتی دید دارم نگاش میکنم اشکاشو پاک کردنمیدونم شایدنخواسته اونوناراحت ببینم شب وروز خوابشومیبینم که بهم میگه دوسمداره فقط یه بار فقط یه بارتوبیداری بهم بگه ببین واسش دنیارو زیرورو میکنم" بدون که بیتو میمیرم"
موضوع مطلب : خاطراتم با او |
منوی اصلی آخرین مطالب پیوندهای روزانه پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 18
بازدید دیروز: 7
کل بازدیدها: 31876
|
|